Reza Shapurian

 

سرآغاز

 
 

آتشی که بیش از هفتاد سال در خانهً دلم لانه کرده بود و گاه گاه، اینجا و آنجا به صور مختلف جرقه های نا چیزی میزد تا موجودیت خود را خاطر نشان سازد، در چند سال اخیر، به ویژه، پس از انجام عمل جراحی قلب باز، که موجب شد چند صباح دیگری دیدگان مرا برروی زیبائی های حیات باز نگهدارد به یکباره به شعله وری پرداخت . دفاتری که به این طریق تهیه و تدوین شده اثری از این شعله وریهای بی امان است ! در سه چهار سال گذشته شب و روزی نبوده است که من از نزدیک دستی بر این آتش نداشته باشم، و ساعات و دقایق زودگذر عمر را به یاری آن گرم و روشن نساخته و به لایه های یخزدهً روزهای زندگی که در ذوب شدن کاملند شعلهً لذت بخشی نتابانده باشم .

عوامل و انگیزه های چندی هم در امر این شعله وری نقشهای مستقیم یا غیر مستقیم داشته اند . از جمله مهمترین آنها آشنائی بیشتر من با دیوان خواجه شیراز بوده است که تا کنون موفق نشده بودم آن را آن گونه که مایل بوده ام مرور کنم دو سالی شبانه روز من با همدمی با این بزرگوار سپری شد دیوان ارجمندش را نه یک بار، که بلکه چندین بار از آغاز تا انجام به دقت خواندم و بر روی بیت بیت غزلیاتش به تعمق نشستم، و نه تنها این، که هر چه را هم دیگران در بارهً او نوشته اند تا آنجا که امکانات زندگی در غربت اجازه می داد از نظر گذراندم . با غوطه زدن در دریای پهناور و این بحر بی کران به صید مرواریدهائی نیز موفق شدم که از آنها در دفترهای مختلف به نثر یاد کرده ام . ولی خاطرهً ابدی من از این مؤانست بالنسبه طولانی، دفتری است به نام «راه نظر» که شامل هفتاد غزلواره است که آنها را متواضعانه به پیشگاه تربت پاکش هدیه میکنم .

دیگر عالمگیر شدن غیر منتظرهً شهرت حضرت مولانا، به ویژه در کشوری است که موطن چند سال اخیر عمر من است . شعلهً این آتش دامن مرا هم گرفت و شعر و غزل او ساعاتی از زندگی روزانه ام را پر کرد . حاصل آن دفتری است به نام «بزم مولانا» که حاوی ۹۲ غزلواره است، به عدد رقم «مولوی» به حروف ابجد که خاضعانه به پیشگاهش تقدیم شده است .

دیگر دسترسی پیدا کردن به دیوان ارجمند استاد فقیدم دکتر مهدی حمیدی شیرازی بوده است که سالها افتخار شاگردی، همکاری، و دوستی اش را داشتم . از همان زمانهائی که نخستین شرارهً عشق و معشوقی پیمان شکن خرمن زندگی احساسی او را به آتش کشانید . یادگار آشنائی ها و هم صحبتی های با او در قطعاتی بازتاب یافته است که قسمت اعظم آن در دفتری به نام «سروده های سال دو هزار» گردآوری شده است .

دیگری مرگ غیر منتظرهً دوست شاعرم نادر نادرپور بود که همچون صاعقه ای ناباورانه بر سرم فرود آمد و یکی دو هفته ای تمام زندگی احساسی – عاطفی مرا دچار اختلال ساخت . گوشهً کمرنگی از خاطره های تلخ این فاجعهً عظیم بر قطعاتی از ایندفتر ها سایه انداخته است و ...

دفتری که به نام «یاد های عمر» مشخص شده است در بر گیرندهً قطعاتی است که غالبا به اسلوب کهن سروده شده . این قطعات بازتابی از وقایع روزمرهً زندگی من می باشد، که لحظاتی از آن را پر ساخته اند و مجموعهً آنها بیانگر نحوهً زندگی من در این ایام است .

جز «یاد های عمر» دفتر دیگری تدوین شده به نام «گلهای پرپر» که مجموعهً سوگنا مه هائی است که من برای دوستان، استادان، افراد خانواده و تعداد دیگری از شخصت های حقیقی و اساطیری سروده ام . با تعدادی از این افراد آشنائی بسیار نزدیک داشته ام و روابطم با سایرین برخی دورا دور و بعضی بر اساس آثار هنری و یا خاطراتی است که در کتب و دفاتر مختلف از آنان بجا مانده است .

سه دفتر مختصر هم که قطعات مندرج در آنها به سبک غیر سنتی است به ترتیب عبارتند از: «سبوی درد»، «دیوار»، و «فریاد آخرین». این دفترها تجربه هائی است – شاید هم غیر موفق – در سبک نیمائی که در حال حاضر پیروان و مقلدین فراوانی پیدا کرده است !

و در آخر دفتری است که شاید ارزش آن در نظر من بیشتر از ارزش تمام دفاتری باشد که از آنها یاد شده است . و آن دفتری است به نام «هدیهً جان» که در برگیرنده یک صدوده غزل واره است، پیشکش به پیشگاه امیرمؤمنان که رقم ۱۱۰ مبین نام مبارکش «علی» است . اگر عمری باقی ماند – که چندان محتمل نیست – و اگر مُعّدات مفقود و تسهیلات فراهم شد رجای واثق دارم در زمان حیات یکایک این دفاتر را به زیر چاپ بفرستم . اگر هم توفیق رفیق نشد، شاید بازماندگان همتی کنند و از این رهگذر نامی هر چند کمرنگ از من و زندگی بالنسبه طولانی ام بر صفحهً روزگار باقی گذارند .

جز این دفاتر شعر، در همین دورهً سه چهار ساله دفاتری هم به نثر تهیه شده است که میتوان از آنها با اسامی: «زندان سکندر»، «نیمرخ شخصیتی حافظ»، و «سیری در شرح سودی بر دیوان حافظ» یاد کرد . جدا از اینها در همین فاصلهً زمانی رسالاتی هم در زمینهً رشتهً اختصاصى خود – روانشناسی – تألیف یا ترجمه کرده ام.

اگر هفتاد سال نخستین زندگی من چندان برایم ثمر بخش نبوده است ( ! ) اکنون که در آستانهً زمستان زندگی به شمارش معکوس سرگرم هستم از آنچه در سه چهار سال آخر عمر انجام شده خودم کمال رضایت را دارم ولی اینکه دیگران هم پس از مرور احتمالی این نوشته ها همین نظر را داشته باشند بحث دیگری است!

 
 

شنبه سوم جون ۲۰۰۰
۱۴ خرداد ۱۳۷۹ شمسی
بوستون

 


Last Modified: "December 12, 2008"
web stats